به اميد ديدار
نتايج اوليه امتحان دستياري پزشكي امسال ساعاتي قبل اعلام شد. نتايجي محيرالعقول كه حرف و حديث بسيار زيادي دارد. اما تجربه ساليان متمادي نشان داده آنچه به جايي نرسد فرياد است.
بگذريم! اين وبلاگ دوباره به خاموشي خواهد رفت. وعده ديدار دوباره ما اسفند ٨٩.
هميشه شاد باشيد و
به اميد ديدار.
اپديت: بسيار ممنونم از محبتهاي شما خوانندگان گرامي كه با كامنتهاي خوبتون منو شرمنده خودتون كردين. واقعيت اين است كه وبلاگ نويسي ان هم در مورد يك موضوع تخصصي مثل آيتي كار دشواري است. بخصوص كه خوانندگان فهميده اين وبلاگ بسيار هم حساس هستند و بحق انتظار دارند كه مطلبي كه ارائه ميشود خالي از اشكال باشد. براي مني كه در اين زمينه اطلاعات كافي ندارم، نوشتن هر پست نياز به چندين و چند ساعت مطالعه پايهاي دارد. در بهترين حالت هم نوشتهها خالي از اشكال نخواهند بود. وبلاگنويسي براي من يك امر تفريحي نبوده و نيست بلكه يك روند خودآموزي مداوم هست. تمام اين روند خودآموزي هم در برابر ديدگان خوانندگان شكل گرفته است. تصور ميكنم علت توجهي هم كه به نوشتههاي اين وبلاگ شده همين آماتوري بودن نوشتههاست. همگان بخوبي احساس ميكنند كه يك شيفته اينترنت در زير چشمان آنها سعي ميكند درسهايش را خوب پس بدهد. هرچند بهترين نوآموزان هم نميتوانند در حد اساتيد فن ظاهر شوند. در اين بين هستند اساتيدي كه سالهاست نوآموزان بسياري را تحمل كردهاند و ديگر طاقت اشتباهات آماتوري را ندارند. به آنها نيز حق ميدهم.
اگر وبلاگنويسي نياز به دقت فراوان و مطالعه بسيار دارد اما در توييتر اينگونه نيست. به همين دليل براي آن دسته از عزيزاني كه تمايل دارند در يكسال آينده هرازگاهي با نوشتههاي كوتاهم مواجه شوند ميتوانند اكانتم در توييتر را دنبال كنند. سعي ميكنم هرگاه مطلب جالبي ديدگاهي نظري لينكي… در مورد وب بنظرم رسيد بي هيچ قيد و بندي در توييتر منتشر كنم. به اميد ديدار شما در توييتر:
مملکته داریم؟
هزارتا مطلب علمی فرهنگی هنری توی فرندفید می ذارم هیشکی توجه نمی کنه حالا یه قر کمر کوچولو می ام هزار نفر لایک می زنن و تفسیرهای پسامدرن ارائه می کنن… مملکته داریم؟
مصائب وبلاگ نویسی
لحظاتی قبل: تازه از خواب بیدار شده ام. یکی از اقوام به موبایلم زنگ می زند. قبل از سلام و تبریک سال نو کمی صدایش را آهسته می کند و می پرسد: چند روز اخیر «مزیدی» را گوگل کرده ای؟ می گویم خیر و می پرسم:چطور؟ می گوید دوستش به او اطلاع داده که «مزیدی» را گوگل کرده و در نتایج متوجه شده که: پروانه پزشکی محمد حسین مزیدی بدلیل فعالیتها و اظهارنظرهای سیاسی در سطح اینترنت باطل شده است.
لحظه ای احساس می کنم قصد شوخی و مزاح است .اما اندکی بعد متوجه می شوم در یکسال گذشته بسیاری از شوخیها رنگ واقعیت به خود گرفته اند. می گوید دسترسی به اینترنت ندارد و نمی تواند این موضوع را چک کند. ابتدا قضیه را جدی نمی گیرم..اما کم کم نگران می شوم.نه بخاطر خودم. چون بخودم می گویم در حالی که در خیابانهای این شهر جوانان کتک می خورند و کشته می شوند و در زندانهایش دختران باکرگی خود را از دست می دهند و پسرانش باید مفعول واقع شوند ابطال پروانه پزشکی من انهم بدلیل انتقاد به «بلاگفا» و ایجاد رنجش برای حامیان قدرتمند ان کمترین چیز است. اما نکته اصلی شوکی است که به خانواده ممکن است وارد شود. انها نمی دانند که فرزندشان در اینترنت در مورد سایتهای ممنوعه مثل گوگل یاهو مایکروسافت و غیره می نویسد و می خواند!!
خودم هم که بیش از یکسال است برای تمرکز بر درس اینترنت ندارم . مجبور می شوم به اولین کافی نت در دسترس مراجعه کنم. اولین کار گوگل کردن اسم خودم هست. حالا متوجه قضیه می شوم.
3 سال قبل دوست نازنینی مطلبی طنز در مورد من در وبلاگش نوشته است. در هنگام گوگل کردن اسمم این مطلب در نتیجه ششم ظاهر می شود. ان شخص مذکور بدون توجه به محتوی طنز مطلب و همچنین تاریخ انتشار مطلب تصور می کند این موضوع جدی است و ان را منعکس می کند.
نتیجه اخلاقی: این روزها در نوشتن منتشر کردن و تمامی فعالیتهای اینترنتی خود بسیار دقت کنیم. گاه یک اشتباه کوچک ممکن است نگرانیهای بسیار ایجاد کند. دقیق بنویسیم.دقیق بخوانیم و دقیق روایت کنیم و از همه مهمتر به سادگی شایعات را پخش نکنیم.
18 comments